دانيل گلمن ، محقق مشهور درباره هوش هيجاني ، در مقدمه کتاب من ، بزرگ کردن يک کودک از لحاظ احساسي ، مي نويسد:


 


اين شرايط براي کودکان و والدين بسيار سخت است. در يک يا دو دهه گذشته در طبيعت کودکي يک تغيير دريايي ايجاد شده است ، يکي اين امر باعث مي شود که کودکان درسهاي اساسي قلب انسان را ياد نگيرند و يکي ديگر از والدين که قبلاً در اين دوره ها گذر مي کردند ، آن را تحريک کند. بچه هايي که دوستشان دارند والدين بايد در مورد آموزش دروس اساسي عاطفي و اجتماعي فرزندان خود باهوش باشند.


 


قبل از پدر شدن ، نزديک به بيست سال را در زمينه روانشناسي رشد و نمو زندگي سپري کرده بودم و زندگي عاطفي کودکان را مطالعه کردم. اما تا زمان رسيدن دخترمان نگذشت که من واقعاً متوجه واقعيت هاي روابط والدين و فرزند شدم. من از شدت احساسي که براي فرزندم خواهم داشت ، يا اينکه وقتي او چيزهاي جديد را ياد گرفت ، چقدر هيجان زده مي شدم يا اينکه چقدر توجه و صبر لازم داشت ، نمي دانستم. و من به ياد آوردم که جهان چقدر مي تواند خطرناک باشد و احساس آسيب پذيري کردم زيرا از دست دادن او به معناي از دست دادن همه چيز است.


 


من به عنوان يهودي که پدر و مادرش در طول هولوکاست از اتريش گريختند ، من به تلاش ساير نظريه پردازان که اقتدارگرايي را به عنوان راهي براي پرورش فرزندان سالم اخلاقي رد مي کردند ، احترام گذاشته بودم. آنها پيشنهاد کردند که خانواده به عنوان يک دموکراسي عمل کند و فرزندان و والدين به عنوان شرکاي منطقي و برابر عمل کنند. سالها تحقيق من در مورد پويايي خانواده ، شواهد جديدي را ارائه داد مبني بر اين که برهم کنش هاي عاطفي والدين و فرزند تأثير حتي بيشتري بر بهزيستي طولاني مدت کودک خواهد گذاشت.


 


اين تأثير بيشتر بر بهزيستي طولاني مدت منجر به ايجاد هوش هيجاني کودک مي شود ، که اين مهم است زيرا بيش از ضريب هوشي ، به نظر مي رسد هوش هيجاني موفقيت در زندگي را تعيين مي کند. توانايي درک ساير افراد و کار با آنها براي موفقيت در زندگي کار مدرن بسيار مهم است. همچنين در روابط بسيار مهم است ، و ما مي دانيم که داشتن دوستي موفق و روابط عاشقانه موجب منافع عظيمي در سلامتي ، ثروت ، خوشبختي ، طول عمر و موفقيت فرزندان مي شود.


 


هوش هيجاني مربيگري هيجان را به عنوان روشي براي والدين آگاه مي کند


وقتي صحبت از والدين و هوش هيجاني مي شود ، دو گروه از والدين وجود دارند که وقتي صحبت از دنياي احساسات مي شود ، بسيار متفاوت هستند. والدين نااميد کننده احساسات يک عمل گرا هستند و نمي خواهند احساساتي شوند و اين مسئله را خود و فرزندانشان به عنوان بالقوه مخرب مي دانند. والدين مربيگري احساسات برعکس است: پذيرش احساسات و کشف احساسات در خود و ديگران.


 


در تحقيقات ما دريافتيم که اثرات اين دو رويکرد چشمگير بوده است. فرزندان دو نوع والدين در مسيرهاي زندگي کاملاً متفاوت بودند. و وقتي خانواده هاي طلاق با فرزندان به ميان آمدند ، من نيز متعجب شدم كه مربيگري احساسات باعث مي شود كودكان تقريباً از همه تأثيرات منفي طلاق والدينشان بر حذر باشند. اگر والدين آنها مربيگري عواطف باشند ، هر دو کودک با همان ضريب هوشي يکسان در 4 سالگي ، در 8 سالگي از نظر تحصيلي کاملاً متفاوت خواهند بود ، همه از طريق اختلاف در تواناييهاي توجه واسطه هستند.


 


حتي قدرتمندتر اين است که به نظر مي رسد اين نتايج کاملاً فرهنگي جهاني است.


 


هوش هيجاني در والدين از خود شروع مي شود


آنچه که در مورد نتايج ما واقعاً شگفت انگيز است اين است که با هوش هيجاني بايد شخصي از خود شروع شود. درک احساسات شخصي در مورد احساسات مهم است و يادگيري اينکه درک نفس ناشي از شناخت احساسات شخص است. احساسات "GPS" داخلي ما در طول زندگي است. باز کردن دنياي عاطفي و احساساتي بودن ما جايي است که بايد شروع کنيم و هداياي عظيمي به آنها اعطا مي شود.


 


اما احساساتي بودن بودن به معناي منطقي بودن نيست. اين دو اغلب مخالف به نظر مي رسند - واکنش هاي عاطفي در مقابل واکنش هاي منطقي. اما شما مي توانيد هر دو را داشته باشيد. به عنوان والدين ، ??مي توانيد با فرزند خود نيز احساسي باشيد - نه اهانت آميز (که برعکس هوش هيجاني مي تواند باشد) بلکه احساسي است. شما مي توانيد عصباني ، صدمه ديده ، نااميد ، تنش ، نااميد و غيره باشيد. اين امر در والدين امري اجتناب ناپذير به نظر مي رسد ، و اگر رويکرد مثبتي در کنار آمدن احساسات خود داشته باشيد ، احتمالاً فرزند شما متوجه آن خواهد شد.


 


و مي توانيد به فرزندتان اطلاع دهيد که عصبانيت آنها با شما اشکالي ندارد ، تا بتوانيد عصبانيت آنها را درک کنيد. اما همچنين مي توانيد به آنها بگوييد که وقتي مي گويند از شما متنفر هستند ، اين احساسات شما را آزار مي دهد و باعث مي شود که شما نمي خواهيد در کنار آنها باشيد.


 


والدين لازم نيست از فرزندان خود سوءاستفاده کنند ، و به عنوان بخشي از آموزش هوش هيجاني ، درست است که به کودکان اجازه دهيد در صورت آزار و اذيت يا آزار و اذيت کودک نيز بدانند. اگر پاسخي احساسي و در عين حال احترام آميز نسبت به چيزي مانند "من از تو متنفرم" الگويي مي کني ، کودکان به آن نوع پاسخ مي دهند. آنها مي دانند که آنچه مي گويند در واقع مضر است. آنها شروع به درک چگونگي احساس شما مي کنند ، WH


 


منبع :  sanykala


مشخصات

  • جهت مشاهده منبع اصلی این مطلب کلیک کنید
  • کلمات کلیدی منبع : والدين ,احساسات ,هيجاني ,فرزندان ,زندگي ,عاطفي ,احساساتي بودن ,داشته باشيد ,عصبانيت آنها ,کاملاً متفاوت ,مربيگري احساسات
  • در صورتی که این صفحه دارای محتوای مجرمانه است یا درخواست حذف آن را دارید لطفا گزارش دهید.

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

تبلیغات تلویزیونی | تیزر تبلیغاتی دنيا موزيک اتاقی از آن خود panuielevator battleofthrones کاکونت Bob دکلمه غزلیات حضرت حافظ وبلاگ آژانس مسافرتی و هواپیمایی آرزوی آسمان آبی